خواب آب ارغوان

متن مرتبط با «درد دل با امام حسین علیمی» در سایت خواب آب ارغوان نوشته شده است

واندر دل و جان هرچه بکاری خوش !

  • روزِ قشنگ یعنی امروز که باهم قرار بذاریم و توی یکی از شلوغ ترین خیابونای شهر همدیگه رو ببینیم ... من از سرکار بیام و مرد هم از خونه ... توی پیاده رو ،, ...ادامه مطلب

  • دوری و دلتنگی و تنهایی و اینا :(

  • عادت کردم ... به همین خنده ی زیبات ... عادت کردم ... ای جان ... ای جان عادت کردم ... به آروم بودنِ چشمات ... عادت کردم ... ای جان ... ای جان دارم این آهنگه رو گوش میدم مرد ... انقدر بهم حسِ خوبی میده که دلم میخواد به خاطرش از تهِ دلم گریه کنم ... یادِ دورانِ دانشگاهم و دلتنگیم و این آهنگ و رقصیدنم که فیلمش رو واست میفرستادم افتادم ... الانم مثلِ همون موقع دلتنگتم و همونقدرررر دوستت دارم ... پُرم از حسِ خوشبختی ... با تو آسون میشه سختی با تو آروم میشه قلبم ... چه خوبه همدمم هستی دیوووووووونم ... دیوونتم به خدا + , ...ادامه مطلب

  • با تو آرومم من ، من آرومم

  • بهم زنگ میزنه ... بعد از بیست و چاهار ساعت بی خبری ... همون موقعی که از سرِ کار اومدم و خسته َم ... پُر از حرفم و خییییلی هم دلتنگ ... باهام حرف میزنه ... با تمومِ قشنگی های صداش ... با مهربون ترین حالت و همسرانه ترین لحنی که میتونست داشته باشه ... خسته نباشید میگه و از کارم می پرسه ... حال و احوال میکنه و خیالم رو راحت میکنه که جاش خوبه و حالش خوب تر ... اون لحظه ای که صداش رو آروووم میکنه و میگه : دور و برم خیلی شولوغه ها اما دوستت داااارم ... + مردم رو دارم ... خوشبخت ترینم من + نگفته بودم ؟! بالاخره تموم شد ... دو روزه که کارآموز شدم :) , ...ادامه مطلب

  • با عطرِ تنش منو در آغوش میگیره

  • وقتی پلیورش رو میپوشم ..., ...ادامه مطلب

  • دلتنگی های یک zeha

  • این که خطش اونجا آنتن نمیده و دسترسیِ خوبی به نت نداره ، خییییلی بده ... اینطوری اگه کل روز خودم رو سرگرم کنم و به روی خودم نیارم که ازش هیچ خبری ندارم ، بازم شب که میشه بی تاب و توان میشم ... دلتنگیم به اوج میرسه و بیچارم میکنه ... بیخوابم میکنه ..., ...ادامه مطلب

  • آهای بارونِ پایبزی ...

  • داره بارون میاد کوچه بازم لبریزه احساسه هنوزم نم نمِ بارون  صدای ما رو میشناسه همین دیروز بود انگار  تو با من ، تو همین کوچه  می گفتی زندگی ، وقتی تو با من نیستی  پووووچه  آهای بارونِ پایبزی  کی گفته تو غم انگیزی؟  تو داری خاطراتم رو  تو ذهنِ کوچه میریزی  آهای بارونِ پایبزی...  + وَ بالاخره بارون ... + دومین پاییزِ زندگیمون مبارک مرد , ...ادامه مطلب

  • چه لذتی بالاتر از این ؟

  • که مامان و بابا با یه جعبه شیرینی بیان خونمون‌‌ مامان جان هم زنگ بزنه و با خوشحااااالی بگه : تولد عروسیتون مبارک  + خدا رو شکررررر ...,بالاتر ...ادامه مطلب

  • برای باقیِ عمرم ...

  • I praise Allah(God) for sending me you my loveخدا رو بخاطر فرستادن تو (به پیش من) شکر میکنم عزیزمYou found me home and sail with meبرام خونه ای پیدا کردی و با هم به سفر رفتیمAnd I`m here with youو من اینجا با تو هستمNow let me let you knowو حالا بذار بهت بگمYou`ve opened my heartتو قلب من رو باز کردیI was always thinking that love was wrongچون همیشه فکر می کردم عشق دروغهBut everything was changed ,باقیِ ...ادامه مطلب

  • با تو هر ثانیه عاشقانه است برام ...

  • هنوزم از دستِ هم دلخور بودیم ... هنوزم آروم و بی سر و صدا از کنارِ هم رد میشدیم و سر و سنگین حرف میزدیم  اما به خودم قول داده بودم این روز و این مناسبت رو از دست ندم ... با همه ی اون فکرای بد و وسوسه هایی که مدااااام بهم میگفت : ولش کن بابا ، واسش این چیزا مهم نیست ، این همه وقت بذاری و براش هزینه کنی که چی بشه ؟ بازم ناراحتت کنه ؟ تازه مطمئن باش اصلا امروز رو یادش نیست و هیچی واست نگرفته ولی ، خد,ثانیه,عاشقانه ...ادامه مطلب

  • جونِ منی ، می مونم با تووو

  • نشسته بودیم کنارِ هم ... قرآنِ بزرگِ خوش خطی روی پام بود و میخوندمش ... مرد هم آروم و بدونِ حرف اینور و اونور و گاهی هم منو نگاه میکرد ... وقتایی که خوابش میومد اینطوری میشد ... آیه های باقیمونده رو تند تند خوندم و سوره رو تموم کردم و قرآن رو بستم (رسیده بودم به سوره ی نور) ... مردم کنارم بود و من از حالِ بیحالش غافل بودم ... نگاهش کردم و لبخند زدم ... چشماش خواب داشت و مظلوم تر از هر وقتی شده بود, ...ادامه مطلب

  • دوباره انتخابت میکنم ...

  • روزهای اولِ بهار بود و عید دیدنی هامون برقرار ... امسال اولین عیدی بود که من و مرد باهم و در کنارِ هم همه جا میرفتیم ... خونه ی عمو و دایی و خاله ها ... پسر دایی و پسر عموها ، پسرخاله ها و البته دختر خاله های مرد جانم که تعدادشون کم هم نبود ...از دو سه ماه قبلِ عید من حسابی در گیر و دارِ لباس برای س, ...ادامه مطلب

  • تو نباشی ، بدونِ تو دیگه ادامه ی ایــــن زندگی رو نمیخوام

  • تازه از خونه مامان جان اینا اومده بودیم ... هوای بیرون و داخلِ خونه بسیاااار گرم ... تا در رو بستم چادرم رو درآوردم و گیره ی شالم رو باز کردم ... تو همین چند دقیقه پیاده روی تا خونه ی خودمون حسابی گرمم شده بود ... مرد زود واسم کولر رو روشن کرد ... منم یکی از کوسن ها رو برداشتم و گذاشتم روی زمین و جل, ...ادامه مطلب

  • تو نباشی من آروم ندارم

  • اون وقتایی که خیلی بهم ریخته َم ، اون وقتایی که اعصابم داغونه و نا آرومم ، اون وقتایی که به هیچ صراطی مستقیم نمیشم و هر کاری میکنم روی مهربونم برنمیگرده ... وقتایی که فکرم پُرررر از اتفاقاتِ ناخوشایند و قضاوت های بیجا و منفیِ ، وقتایی که هر چیزی رو به یه چیزِ بدتر ربط میدم و واسه خودم سفسطه میکنم و , ...ادامه مطلب

  • من با تو حالم خوبه فقط

  • یکم دورتر از من نشسته روی کاناپه و داره با گوشیش بازی میکنه ... منم اینورتر دراز کشیدم روی زمین و لپ تاپ جلوم بازه ... هاردمون رو وصل کرده بودم و داشتم فیلمِ عروسیمون رو زیر و رو میکردم ... دلم میخواست قبل از مهمونیِ شنبه و غافلگیر کردنِ بقیه خودم دوباره یه دلِ سیـــــر فیلممون رو ببینم و دل قنجی بگ, ...ادامه مطلب

  • عشــــق بازی

  • موهای نرمش رو گرفتم توی دستم و ناز کردم ... فرفری های قشنگش تاب میخورد و بااااز میشد و دوباره برمیگشت سرِ جاش ... یادِ حرفِ داداش افتادم ... اوایلِ بارداریِ عروس جان بود و تازه فهمیده بودیم فسقلمون دختره ... خیییییلی براش ذووووق داشتیم و مدام حرفشو میزدیم ... هرموقع بحثِ شکل و شمایلِ ماهش میشد داداش, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها