واندر دل و جان هرچه بکاری خوش !

ساخت وبلاگ

روزِ قشنگ یعنی امروز که باهم قرار بذاریم و توی یکی از شلوغ ترین خیابونای شهر همدیگه رو ببینیم ... من از سرکار بیام و مرد هم از خونه ... توی پیاده رو ، از فاصله ی خیلی دور ، چشممون بهم بیفته و همونطور که به سمتِ هم قدم برمیداریم بخندیم و بخندیم ... دست توی دست هم و بعضی وقتا هم دستِ من حلقه شده در بازوش ، اینور و اونور بریم و مغازه ها رو نگاه کنیم و لباس ببینیم و قیمت کنیم و پرو کنیم و شاد و سرخوش وَ البته با دستِ خالی بزنیم بیرون ... اونم توی اون هوای خیلی خیلی خوب ... که بارون زده و همه جا رو خیس و خوشبو و تمیز کرده ... بعدشم یهو دلمون بخواد که بریم یه جای شلوغ دیگه ... بیخیالِ ماشینِ خودمون بشیم و تاکسی بشینیم و دِ برو که رفتیم ... آی بخندیم توی تاکسی ... آی بخندیما ... حرفای درِ گوشیمون و خاطره تعریف کردن از قدیما و له کردنِ من سرِ پیچ ها از جمله دلیلِ اون خنده های ریز ریزکی بود ... دوباره پیاده شیم و بزنیم به دلِ شهر ... شور و هیجانی که نزدیک شدنِ عید رو خبر میداد ، حس و حالِ ما دو تا رو هم به تکاپو بندازه و ذوق و شوقِ خوبی رو توی دلمون ایجاد کنه ... مرد مدام ازم بپرسه چیزی نمیخوای ؟ چیزی احتیاج نداری ؟ بریم توی این مغازه رو ببینیم ؟ حالا بیا یه چرخی بزنیم شاید یه چیزی چشمت رو گرفت وَ من سرخوش بشم ازین مدل توجه کردنی که خودشم خوب میدونه دوست دارم ... هههمم بعدشم یه فلافلِ حسابی بزنیم و سیب زمینیمون رو پُر از سُس کنیم و با نفس های عمیق دوغمون رو انقدررر بخوریم که صدای هووورتش دربیاد ... باز هم پیاده راه بیفتم تاااااا اونجایی که میشه یه ماشین گیرمون بیاد ... چاییِ صلواتیِ حضرتِ زهرا (س) بخوریم و گرممم بشیم توی اون هوای خوشمزه ای که داشت سرد بودنش رو کم کم نشونمون میداد ... تنگِ هم بشینیم توی تاکسیِ خطی و توی سکوتِ قشنگی بهم لبخند بزنیم و حرفای خوب خوب رد و بدل کنیم ... برسیم خونه بالاخره ... با یه تنِ خسته و پاهایی که درد گرفته ... با صورتِ یخ کرده و دماغ و لپ هایی که قرمز شده ... با شلوار های گلی شده و کفش های کثیف تر از اون ... با خنده ... با یه دلِ آروم که از گشت و گذار با یارش حالش حسابی خوب شده و سرِ کیف اومده ... برسیم خونه با یه بغل امید ... امید به روزهای دیگه ... امید به آینده و تمومِ اتفاقاتِ خوب و بدش ... امید به زندگی و این عشق و خالقش ، که خودش سرچشمه ی بی انتهای تمومِ عاشقانه هاست ...

خواب آب ارغوان ...
ما را در سایت خواب آب ارغوان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mzehaa بازدید : 76 تاريخ : دوشنبه 30 بهمن 1396 ساعت: 16:14