هواى تو هم جنسِ آرامشه

ساخت وبلاگ

جلوى آينه ام ... حسابى با دو تا گيره ى تو دستم و شالِ بنفشم مشغولم ... يكمى باهام لج كرده و درست حسابى روى سرم واينميسته ... بايد زود حاضر ميشدم ... حتما الان مرد منتظرم وايساده ... همينجورى كه دارم با شال و چين و چروكاش سر و كله ميزنم ، مرد رو از توى آينه ميبينم ... بيرون از اتاق ، جلوى آشپزخونه وايساده بود ... با شلوار كتانِ سرمه اى و اون پليورِ سرمه اىِ دوست داشتنيش ... من عااااشقش بودم ... هربار توى تنش مى بينم ياد اون روز و خاطره ى به ياد مونديش ميفتم و دلم حسابى قنج ميره ... داشت با لبخند و آروم نگام ميكرد ...
من : الان الان ميام
و دوباره مشغول شدم ... آخرشم اونى نشد كه من ميخوام ولى بيخيال شدم ... چادرم رو سر كردم ، كيفم رو برداشتم و برگشتم سمتِ مرد ... هنوزم داشت نگاهم ميكرد ... مهربون تر اما ... خجالت كشيدم
من : چرا اينطورى نگام ميكنى
مرد : داشتم به چشمِ خريد نگاهت ميكردم
ميرم سمتش و بغلش ميكنم ... روى سينش رو مى بوسم و ميگم : خبببب ؟
مرد : داشتم به چشمِ يه غريبه نگاهت ميكردم ... ميخواستم ببينم اگه تو بيرون ، با همين ظاهر و همين مدلى كه هستى ميديدمت ، ازت خوشم ميومد يا نه
من : ميومد ؟
مرد : خيلى zeha ... خيييييلى ... اصن دلم يه جورى شد ... چقدر دوستت دارم من
.
.
.
:)
+ با همه ى قشنگى هاى زندگيمون واردِ سومين ماه شديم ... ماهگردمون مبارك مرد

خواب آب ارغوان ...
ما را در سایت خواب آب ارغوان دنبال می کنید

برچسب : هوای تو, آرامشه, نویسنده : mzehaa بازدید : 35 تاريخ : جمعه 28 آبان 1395 ساعت: 5:54