ساده بگم ... سادگیاتُ دوست دارم

ساخت وبلاگ

همه چشمشون به تلویزیونه ... توی آشپزخونه ام و دارم میزِ شام رو جمع میکنم ... روی یکی از صندلی ها نشسته و اینور و اونور رفتنِ منو نگاه میکنه ... هرچقدر بهش گفتم برو توی هال بشین پیشِ بقیه قبول نمیکرد ... میگفت میخوام اینجا پیشِ تو باشم ... اصرارِ مامان هم تاثیری نداشت ... موند کنارم ... نگاهش افتاد به تلویزیون و برنامه ای که داشت پخش میشد ... حواسم بهش بود که داشت سر تکون میداد و زیرِ لب یه چیزایی میگفت ... میدونستم حرصش گرفته ... با لبخند گفتم : ولش کن ... الکی چرا حرص میخوری آخه عزیزم ؟

مرد : میگم چقدر خوبه که ماهواره نداریم ... خدا رو شکر

من : هههممم :) چطور ؟

مرد : حالا جدا از برنامه های خوبی که نشون نمیده ، خب آدم وقتی انقدر زنِ بی حجاب رو ببینه ، چشمش عادت میکنه دیگه ... اونوقت قشنگی های زنش رو نمی بینه ... ( و رو میکنه به سمتِ من و ادامه میده ... حالا من چی تنم بود ؟ یه شلوارِ گشاد و بلند و یه تی شرتِ ساده ی مشکی ... موهامم به سادگی جمع کرده بودم بالای سرم ) ببین ... من الان با دیدنت دارم کیف میکنم ... لذت می برم دستات میبینم ... والا ... خوشجیل موشجیل منی دیگه

میخندم ... به سادگیِ قشنگش ... به دلِ پاک و مهربونش ...و  به لباسِ ضایعِ خودم :|

خواب آب ارغوان ...
ما را در سایت خواب آب ارغوان دنبال می کنید

برچسب : ساده بگم سادگیاتو دوست دارم,آهنگ ساده بگم سادگیاتو دوست دارم, نویسنده : mzehaa بازدید : 35 تاريخ : سه شنبه 16 شهريور 1395 ساعت: 6:51